کد مطلب:270661 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:234

ادله عقلی اثبات حجت
كسانی كه در این حوزه قلم می زنند، دلائل متعددی ذكر كرده اند:

1 ـ دلیل لطف:

در تعریف لطف گفته اند: چیزی است كه انسان را به اطاعت خداوند نزدیك، و از معصیت و نافرمانی او دور می كند، و این با وجود امام و پیامبر، حاصل می شود. این صغرای قضیه است; و بر خداوند لطف لازم است تا حجّت را بر انسان تمام كند و انسان به لقاء بار یابد و عذری در برابر خداوند نداشته باشد. و این كبرای قضیه است.

نتیجه این كه; بر خداوند تعیین حجت، واجب و لازم است.

2 ـ برهان عنایت:

عنایت به معنای اعتنا داشتن و كوشش كردن وهمّت گماردن به این كه كار به بهترین وجه انجام پذیرد و در اصطلاح فلسفی، توجه مافوق به مادون است. علم حق تعالی به نظام احسن و خیر مطلق را، كه عین وجود نظام جهان هستی به نحو اتمّ و اكمل است، عنایت می نامند.

حكما عنایت را به عنایت در علم ـ كه به آن علم عنانی می گویند ـ و عنایت در فعل ـ به معنای آفرینش نظام هستی در كمال حُسن و اتقان و جمال ـ تقسیم می كنند. و همان گونه كه نظام تكوین بهترین و كامل ترین نظامی است كه می توان تصور كرد، نظام تشریع (نظام تربیت انسان ها) نیز بهترین نظام ممكن است. نظام تكوین پیش درآمد نظام تشریع، برای رسیدن انسان به كمال است.

وقتی خداوند این گونه به نظام تكوین نظر دارد و هر چیزی را در حدّ عالی آن، خلق و هدایت كرده:

(... رَبُّنَا الَّذِی اَعْطی كُلَّ شَیْء خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی) [1] .

«پروردگار ما كسی است كه هر چیزی را خلقتی كه در خور اوست بخشیده، سپس آن را هدایت كرده است».

چگونه می تواند به اشرف مخلوقات بی اعتنا باشد و انسان را بدون هادی و سرپرست به حال خود رها كند؟! پس وجود انسان بدون حجّت الهی موجب نقص نظام تشریع است، و این نقص بر خداوند محال است.

بنابر این اهتمام و عنایت خداوند به نظام انسانی، اقتضا دارد برای او حجتی مشخص كند، تا وی را به كمال و اهداف اصلی اش برساند [2] .

3 ـ قاعده امكان اشرف

هر موجود اخس و پایین مرتبه ای در خلقش، نیازمند این است كه موجود اشرفی قبل از آن خلق شده باشد، تا این موجود اشرف علت به وجود آمدن آن موجود اخس باشد; و از نگاه دیگر هر موجود اشرفی كه یافت شود، باید موجود اخسی كه معلول آن است نیز یافت شود. بنابراین قاعده، بین خداوند كه مجرد محض و اشرف بلا منازع است و بین انسان های عادی باید مخلوقات و وجودهایی باشد كه نقش واسطه را دارد چه در خلقت و چه در شریعت [3] .

4 ـ اثبات ضرورت حجّت از راه مقدمات سه گانه

الف: هدف از آفرینش انسان، كمال او است، كه لازمه اختیار و آزادی انسان است.

ب: انتخاب آگاهانه و كار خیر، نیازمند شناخت راه و هدف است. بدون این شناخت، انتخاب ممكن نیست و حكمت خداوند اقتضا دارد راه و هدف را به انسان نشان دهد.

ج: حس و عقل برای شناخت راه و هدف كافی نیست، زیرا حس و عقل با توجه به پیچیدگی روابط و تفاوت آدم ها و شرایط گوناگون، جواب گوی نیازهای انسان نیستند.

نتیجه: با توجه به این سه مقدمه، مقتضای حكمت الهی این است، كه راه دیگری به جز حس و عقل برای شناختن مسیر تكامل، در اختیار بشر قرار دهد، و آن راه وحی است، كه انسان از طریق انبیا آن چه را برای رسیدن به كمال نهایی لازم دارد، فرا می گیرد. [4] .

5 ـ علم حضوری و اثبات حجّت

یكی از بهترین و نزدیك ترین راه های اثبات مبدء و معاد و ضرورت وحی و رسول و حجّت، سیر در علوم حضوری و ادراكات بدون واسطه انسان است تا از این طریق بدون نیاز به بطلان دور و تسلسل و پیمودن سایر مقدّمات پیچیده عقلی، به مطلوب و مقصود برسیم.

قبل از شروع در مقصود، دعایی را كه در زمان غیبت حجّت (علیه السلام) خوانده می شود، نقل كرده، به نكاتی از آن اشاره می كنیم.

«اللّهم عرّفنی نفسك، فانّك ان لم تعرّفنی نفسك، لم اعرف رسولك. اللّهم عرّفنی رسولك، فانّك ان لم تعرّفنی رسولك، لم اعرف حجّتك. اللّهم عرّفنی حجّتك، فانّك ان لم تعرّفنی حجّتك، ضللت عن دینی». [5] .

«بارالها! خودت را به من بشناسان، زیرا اگر خود را به من نشناسانی، رسولت را نخواهم شناخت.

بارالها! رسولت را به من بشناسان، زیرا اگر رسولت را به من نشناسانی، حجتت را نخواهم شناخت.

بارالها! حجتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجتت را به من نشناسانی، دینم را گم می كنم و آن را به فراموشی می سپارم».

این دعا به دو نكته مهم اشاره دارد:

یك: نیاز به شناخت حجّت; زیرا اگر انسان امامش را نشناسد، از مسیر و برنامه زندگی فاصله خواهد گرفت و هلاك خواهد شد و در بن بست ها و «ایسم ها» گرفتار خواهد آمد.

دوم: این دعا راه شناخت حجّت را به انسان نشان می دهد و می فهماند كه برای رفع این نیاز و برآوردن آن از چه راهی اقدام نماید، تا از هلاكت و گم شدن نجات پیدا كند.

شناخت دین و رسول و امام، بر شناخت ربّ و الله متوقف است. انسان تا حاكمی را بر خود باور نكند و او را حكیم و مدبّر نیابد، در پی ارتباط و قرب او نخواهد بود، و چون به این شناخت برسد و طالب قرب و لقای او باشد، یعنی به هدف مند بودن حیات خود آگاه شود، به حلقه واسطه ای بین خود و ربّش و نیز به راهبری نیازمند می گردد، تا او را از وادی حیرت به طریق بصیرت هدایت كند.

باید دانست فقط كتاب و رسول این نیاز را حل نخواهند كرد، زیرا پس از رسول نیز این نیاز پابرجا است، به ویژه كه آنچه رسول از عالم غیب برای انسان به نام دین آورده، پاسدارانی را خواهان است تا همه نسل ها در همه عصرها از این چشمه فیّاض تجدید حیات كنند.


[1] طه، 50.

[2] اين بحث را به طور تفصيل مي توان در كتاب هاي اسفار ملا صدرا، ج 7 و نهاية الحكمه علامه طباطبايي، ص 308، و تاريخ فلسفه غرب، نوشته برتراندراسل، نظر لايب نيتس تحت عنوان بهترين جهان هاي ممكن در ج 2، ص 812، ترجمه نجف دريابندري و ديگر كتاب هاي فلسفي و كلامي مطالعه كرد.

[3] اسفار، ج 7، ص 244، فصل 7. شرح اصول كافي، ملا صدرا، حديث 444، كتاب حجت. حكمت الهي، مهدي الهي قمشه اي، ص296 فاقد ساير خصوصيات چاپ.

[4] اصول عقائد، محمد تقي مصباح، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، ج 2، ص 36.

[5] اصول كافي، ج1، ص337، ح5.